-
لحظه های انتظار(عکس)
جمعه 19 تیرماه سال 1388 16:03
سوختم خاکسترم را باد برد بهترین یارم مرا از یاد برد
-
پس چرا عاشق نباشم؟؟؟
جمعه 19 تیرماه سال 1388 16:02
من که میدانم شبی عمرم به پایان میرسد نوبت خاموشی من سهل آسان میرسد من که میدانم که تا سرگرم بزم و مستی ام مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان میرسد پس چرا عاشق نباشم؟؟؟
-
دوست دارم دیووووووووووووووونه....!!!
یکشنبه 7 تیرماه سال 1388 15:47
اجازه هست عشق تورو تو کوچه ها داد بزنم ؟ رو پشت بوم خونه ها اسمتو فریاد بزنم؟ اجازه هست مردم شهر قصه مارو بدونن؟ اسم منو عشق تورو توی کتابا بخونن؟ اجازه هست که قلبمو برات چراغونیش کنم؟ پیش نگاه عاشقت چشمامو قربونیش کنم؟ اجازه می دی تا ابد سر بزارم رو شونه هات؟ روزی هزارو صد دفعه بگم که می میرم برات؟ اجازه می دی که بگم...
-
فراموشم نکن!!!
چهارشنبه 3 تیرماه سال 1388 15:22
ای نشسته درخیال من، فراموشم مکن با فراموشی و تنهایی، هم آغوشم مکن زندگانی می کنم چون شعله با خود سوختن زنده ام با سوز و ساز خویش، خاموشم مکن می تراود تا شراب بوسه از جام لبت از شراب تلخ تنهایی قدح نوشم مکن دودم و از شعله دارم دامنی رنگین به بار این شرر از من مگیر از نو سیه پوشم مکن چون صبا در جستجوی خود به هر سویم مکش...
-
اگه بگم ...
چهارشنبه 3 تیرماه سال 1388 15:20
اگه بگم قول می دم تا همیشه باهات باشم... اگه بگم که حاضرم فدای اون چشات بشم... اگه بگم تو آسمون عشق من فقط تویی... اگه بگم بهونه ی هر نفسم تنها تویی... اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم... اگه بگم زندگیمو بذر بهارت می کنم... اگه بگم ماه منی٬ هر نفس راه منی... اگه بگم بال منی٬ لحظه ی پرواز منی... میشی برام خاطره ی قشنگ...
-
تو را چه بدانم
جمعه 29 خردادماه سال 1388 13:50
تو را چه بدانم : پرچم گل ها؟ تو را چه ببینم : همره دل ها؟ تو را چه بخوانم : آبی دریا؟ تو را چه بگویم : مونس " تنها"؟ تورا چه بخوانم : ستاره یا خورشید ؟ تورا جه بدانم : ماه یا ناهید ؟ تورا چه بگویم : مستی " تنها " ؟ تورا چه ببینم : شعله ای جاوید ؟
-
آرزوی تو
جمعه 29 خردادماه سال 1388 13:46
امشب هم آرزوی تو را دارم و تو باز خفته ای و باز آسمان تاریک است و هوا هم دیگر سرد است تا دیدار فردایمان راهی نمانده است و من دارم می سوزم و کسی نیست تا نفسی تازه در من بدمد و باز آرزوی تو و دستانت را دارم و دلم را تا ابد تا آن زمان که فرشتگان ملکوت در واقعیت به زمین نفرین شده می آیند به تو می سپارم و تو نمی دانم که آن...
-
اگه تو یار من باشی ...
چهارشنبه 27 خردادماه سال 1388 20:59
اگه یار من تو باشی… اگه یار من تو باشی کسی رو دیگه نمی خوام کاش همه کسم تو باشی من فقط همینو می خوام دوست دارم که توی عشقت بسوزم تا که فنا شم دوست دارم که با تو باشم اسیر دو تا چشات شم دوست دارم که زندگیمو بریزم به زیر پاهات دوست دارم که با نگاهت عقلمو بدی تو بر باد از همون روزی که قلبم اسیر و دربه درت شد فهمیدم دل...
-
ای کاش
پنجشنبه 21 خردادماه سال 1388 19:40
ای کاش ..... خداوند ... سه چیز را نمی آفرید عشق غرور دروغ زیرا اگر عشق نبود انسان ازروی غرور دروغ نمی گفت
-
قلب من واسه تو
پنجشنبه 21 خردادماه سال 1388 17:29
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم. دختر لبخندی زد و گفت ممنونم. تا اینکه یه روز اون اتفاق افتاد.حال دختر خوب نبود...نیاز فوری به قلب داشت... از پسر خبری نبود... دختر با خودش می گفت: می دونی که من هیچ وقت نمی ذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر...
-
دفترعشق
پنجشنبه 21 خردادماه سال 1388 14:37
دفتر عشـــق که بسته شـد دیـدم منــم تــموم شـدم خونـم حـلال ولـی بـدون به پایه تو حــروم شدم اونیکه عاشـق شده بود بد جوری تو کارتو موند برای فاتحه بهـت حالا باید فاتحه خوند تــــموم وســـعت دلو بـه نـام تـو سند زدم غــرور لعنتی میگفت بازی عشـــــقو بلدم از تــــو گــــله نمیکنم از دســـت قــــلبم شاکیم چــرا گذشتـــم...
-
نمیدانم دلم چه میخواهد........!!!
پنجشنبه 21 خردادماه سال 1388 14:30
انقدر دوست دارم که تو کتاب جا نمی شه پی چاره ام با حرفای الفبا نمی شه دیدی خواستن میون من و تو رو ابری کنن ؟ تو نگفتی بهشون برید چه حرفا نمی شه؟ مگه از من چی شنیدی که یهو دلت شکست؟ دل عاشق بیشتر از یه دفه رسوا نمی شه اینه رسمش ؟ تا یه چیزی شنیدی باورت بشه ؟ این جوری که قصمون عبرت دنیا نمی شه چشاتو نمیشه گقت چه رنگیه...
-
شعر
چهارشنبه 20 خردادماه سال 1388 19:47
شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آنرا از تو گرفتند " عشق بورز به آنها که دلت را شکستند " دعا کن برای آنها که نفرینت کردند " درخت باش به رغم تبرها " بهار شو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست
-
این...اخر عاشقیست
چهارشنبه 20 خردادماه سال 1388 18:35
نمی نویسم چگونه می پرستمت می نویسم که مردنم را در پایت باور نداری... دیر زمانی است دلم جایی گیر است جایی که نزدیکتر از من به من است آنجا که آنچه به وفور یافت میشود احساس است دیر زمانی است که در پی نگاه توام نگاه ساده و مهربانت را گم کرده ام نمیدانم کجا؟!شاید در کوچه های تقدیر شایدجلوی درهای حکمت خدا و اکنون دیر زمانی...
-
تنهاشدم
چهارشنبه 20 خردادماه سال 1388 18:27
دیر گاهی است که تنها شده ام قصه غربت غمها شده ام وسعت درد فقط سهم من است باز هم قسمت غمها شده ام دگر آیینه ز من بی خبر است که اسیر شب یلدا شده ام من که بی تاب شقایق بودم همدم سردی یخها شده ام کاش چشمان مرا خاک کنید تا نبینم که چه تنها شده ام
-
باید برم.......
چهارشنبه 20 خردادماه سال 1388 05:56
گفتی می خوام بهت بگم همین روزا مسافرم «باید برم» برای تو فقط یه حرف ساده بود کاشکی می دیدی قلب من به زیر پات افتاده بود شاید گناه تو نبود، شاید که تقصیر منه شاید که این عاقبتِ این جوری عاشق شدنه سفر همیشه قصه رفتن و دلتنگیه به من نگو جدایی هم قسمتی از زندگیه همیشه یک نفر میره آدم و تنها می ذاره میره یه دنیا خاطره...
-
عاشقانه دوست دارم ...
چهارشنبه 20 خردادماه سال 1388 05:54
عاشقانه دوست دارم ... مهربونم، نازنینم، بهترینم. عشقم، امیدم، جونم. با توام ، با تو، دنیای من. میخوام لحظه هام رو با تو بگذرونم. تمام لحظه های که حالا دارم و نمی دونم چند سال، چند ماه، چند هفته، یا چندروز دیگه میتونم و فرصت دارم با تو باشم یا نه؟! ارزش این لحظه ها رو با هیچ چیز دیگه نمیتونم برابر بدونم. میخوام تو تمام...
-
درد دل
چهارشنبه 20 خردادماه سال 1388 04:26
میخواهم بگذرم ازتو از عشق ویران کننده تو از منی که با تو به وجود میامد وچه غریب بود قلب این پرنده امروز از پیش تو پرواز خواهد کرد میخواهم بگذرم بگذرم از هر آنچه که تو ندیدی و من احساس کردم تو نشنیدی هرچند بار که من گفتم تکرار کردم ساختم و تو خراب کردی و من چقدر تشنه حرف هایی بودم که تو هرگز نزدی اشک ریختم برای روزهایی...