شعر

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آنرا از تو گرفتند
" عشق بورز به آنها که دلت را شکستند "
دعا کن برای آنها که نفرینت کردند
" درخت باش به رغم تبرها "
بهار شو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست

این...اخر عاشقیست

 Www.BE 2OZD.BLOGSKY.COM

نمی نویسم چگونه می پرستمت  می نویسم که

 مردنم را در پایت باور نداری...
دیر زمانی است دلم جایی گیر است 

جایی که نزدیکتر از من به من است
آنجا که آنچه به وفور یافت میشود احساس است  
دیر زمانی است  که در پی نگاه توام

 نگاه ساده و مهربانت را گم کرده ام  
نمیدانم کجا؟!شاید در  کوچه های تقدیر

 شایدجلوی درهای حکمت خدا
و اکنون دیر زمانی است

که آرام و بی صدا در خود میشکنم

تنهاشدم

 

 

دیر گاهی است که تنها شده ام
قصه غربت غمها شده ام
وسعت درد فقط سهم من است
باز هم قسمت غمها شده ام
دگر آیینه ز من بی خبر است
که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید

تا نبینم که چه تنها شده ام