نمیدانم دلم چه میخواهد........!!!

انقدر دوست دارم که تو کتاب جا نمی شه



پی چاره ام با حرفای الفبا نمی شه



دیدی خواستن میون من و تو رو ابری کنن ؟



تو نگفتی بهشون برید چه حرفا نمی شه؟



مگه از من چی شنیدی که یهو دلت شکست؟



دل عاشق بیشتر از یه دفه رسوا نمی شه



اینه رسمش ؟ تا یه چیزی شنیدی باورت بشه ؟



این جوری که قصمون عبرت دنیا نمی شه



چشاتو نمیشه گقت چه رنگیه بس که گلی



هیچ چشی چش نزنم انقده زیبا نمی شه



باشه هر چی تو بگی قبول . فقط اینو بدون



حکم قتلمم بدی هیچکسی برام تو نمی شه

 

   

شعر

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آنرا از تو گرفتند
" عشق بورز به آنها که دلت را شکستند "
دعا کن برای آنها که نفرینت کردند
" درخت باش به رغم تبرها "
بهار شو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست

این...اخر عاشقیست

 Www.BE 2OZD.BLOGSKY.COM

نمی نویسم چگونه می پرستمت  می نویسم که

 مردنم را در پایت باور نداری...
دیر زمانی است دلم جایی گیر است 

جایی که نزدیکتر از من به من است
آنجا که آنچه به وفور یافت میشود احساس است  
دیر زمانی است  که در پی نگاه توام

 نگاه ساده و مهربانت را گم کرده ام  
نمیدانم کجا؟!شاید در  کوچه های تقدیر

 شایدجلوی درهای حکمت خدا
و اکنون دیر زمانی است

که آرام و بی صدا در خود میشکنم